موسسه سنجش سپاهان (  احمد نورمحمدی )

موسسه سنجش سپاهان ( احمد نورمحمدی )

کاربرد فناوری های نوین در حسابداری و حسابرسی
موسسه سنجش سپاهان (  احمد نورمحمدی )

موسسه سنجش سپاهان ( احمد نورمحمدی )

کاربرد فناوری های نوین در حسابداری و حسابرسی

مفروضات حسابداری کارآگاهی

شاید بتوان مفروضات زیر را به عنوان مفروضات ، یعنی تحلیل های ذهنی حسابداری کارآگاهی بیان کرد : 

1- مانده اسناد پرداختنی یا حساب های پرداختنی در یک مقطع خاص می تواند نشان دهند معادل وجه نقدی باشد که توسط یک شخصیت حسابداری به مصارف دیگری رسیده باشد .

می توان تصور کرد معادل پرداختنی ها ، وجه نقدی وجود دارد که شاید به مصرف دیگری رسیده باشد ، مثلا تصرف غیرمجاز در آن صورت گرفته باشد .

2- در موسساتی که عمده معاملات نقدی صورت می گیرد ، حساب ها و اسناد دریافتنی جایگزین مطالبات مشکوک الوصول یا سوخت شده می گردند .

3- افزایش بی رویه سرفصل های تعهدی ، ( دریافتنی و پرداختنی ها ) ، به نسبت حجم عملیاتی واحد می تواند نشانه بی انضباطی مالی ، فقدان مدیریت اصولی وجوه نقد ، اختلاس ، کلاهبرداری ، و خلاصه هر گونه ریسک نسبت به منابع مالی آن واحد یا اشخاص طرف حساب باشد .

4- سرفصل های متعدد تنخواه گردان یا صندوق ، بخصوص وقتی نسبتا راکد بوده یا گردش شان به نسبت مانده آن ها ناچیز یاشد می تواند نشانه تعدد مراکز تصمیم گیری در مورد مدیریت وجوه نقد یا فقدان سیاست مالی منسجم و بی انضباطی مالی باشد .

5- ...

سیستم های جامع ، یک پارچه ، هوشمند ، ... و خیلی چیزهای دیگر !

سیستم های مالی اداری ، جامع ، یکپارچه ، ...

زمان آن فرارسیده است که سیستم ها نقش فعالتری در اجرای عملیات مالی اداری شرکت ها و موسسات بعهده بگیرند .

زمانی ، تنها شی ای که یک سیستم (نرم افزار مالی اداری جامع ، یکپارچه ، ...) را به موجودیت سازمان متصل می کرد ، تنها یک کابل برق بود که به پریز روی دیوار متصل بود .

امروزه سیستم ها شناسنامه دارتر و ماندگارتر شده اند .

آن قدر سوکت ، رابط ، مبدل ، هاب ، سویچ ، و سایر اتصالات و شناسه های فیزیکی ،‌از یک سو و امتیاز ، کد ، شماره شناسایی ، شماره پشتیبانی و شناسه مالکیت و فراوان علامت و مشخصه و قرارداد که نشان از خصوصی سازی  و تعلق نرم افزاری برای یک واحد (موسسه ، شرکت ، فعال اقتصادی ، موجودیت تجاری یا اداری ) دارد ، از سوی دیگر ، سیستم ها را به شرکت ها وصل و مختص ، می کنند که امکان استفاده از سیستم برای مجموعه دیگر به صفر رسیده است .

با ترفندهای شرکت های فروشنده نرم افزار ، نسخه مشخص و معینی برای استفاده هر واحد جداگانه رجیستر شده و نسخه هر واحد منحصرا برای آن قابل استفاده می باشد .

مالکیت شخصیت حقیقی یا حقوقی بر سیستم کامپیوتری اش مطلق و تمام وقت می باشد ، تعطیل بردار نیست ، استعلاجی و مرخصی با یا بدون حقوق در مورد آن موضوعیت ندارد و

از طرفی با وضعیت فعلی بازار کار (یادداشت .... ) نیروی انسانی ، آن قدر در محل خاصی ، ماندگار نمی شود تا بتوان  ایجاد احساس متولی گری و میان داری را در ذهن وی متصور شد ، بنابراین وظیفه حفظ هویت و حافظه تاریخی سازمان ، مطالبه گری حق و حقوق و مصالح واحد تجاری را به نرم افزارها بایست سپرد  .

سیستم ها حتی می توانند در تبدیل "وظیفه" به "هدف"  نیز موثر باشند :

با خاطر نشان ساختن اینکه وظیفه انجام شده چند درصد از هدف اصلی را تشکیل می دهد و با تکمیل و انجام آن چه میزان به  هدف اصلی نزدیک تر شده ایم ، سیستم ها می توانند هدف مشترک را درون سازمان یا واحد تجاری زنده نگاه دارند  .

در ارتباط با آن دسته از وظایف مسئولین قسمت ها و سرپرستان ، که فرد مورد نظر نقش ساعت شماطه دار یا حداکثر جدول یادآوری سررسید و مواعد خاص (to do list) را بازی می کند ! ، سیستم می تواند وظیفه یادآوری به هر دو (زیردست و بالادست) را بخوبی ایفا نماید .

بسیاری از جلسات درون سازمانی ، متاسفانه ، هنوز ، در سطح دیکته کردن چند سرفصل و هدف توسط یکی از مدیران واسط یا مدیریت عالی ، باقی مانده و از گفتگو و پرسش و پاسخ در آن ها خبری نیست ، محول کردن این وظیفه به سیستم ها و نرم افزارها علاوه بر صرفه جویی در وقت و هزینه ،‌ امکان برخورد و واکنش منفی و عوارض ناگوار مربوط به مباحث رفتارها و روانشناسی سازمانی را کاهش خواهد داد .

علاوه بر اینها همان طور که در بحث کنترل داخلی توضیح داده شد (یادداشت ... ) بسیاری از فعالیت های کنترلی و حسابرسی داخلی در حد تیک کردن چک لیست و حصول اطمینان از انجام وظایف خاص و رخ دادن شرایطی در موعد مقرر است ، این گونه فعالیت ها نیز قابل تحویل و پیگیری به سیستم ها می باشد .

... 

تفکیک حساب های مالی با صنعتی

ز سال 1372 تا کنون ، یعنی از زمانی که بتدریج بحث یکپارچه و جامع شدن سیستم ها مطرح می گردید ، همواره طرفدار ادغام و بهم پیوستن سیستم های مجزا از یکدیگر بوده ام .

اما با تغییر شرایط ، راهکارها نیز تغییر می کنند .

امروزه بدلیل تورم لگام گسیخته ، بالا رفتن قیمت ها باعث نجومی شدن ارقام ترازها و گزارشات بخصوص تراز آزمایشی میگردد .

با گسترش یافتن واحدهای تولیدی و تفکیک قسمت ها از یکدیگر ، مراکز هزینه و نیز مراحل تولید بیشتری ، هویت مستقل حسابداری یافته و بعنوان یک کاراکتر مستقل در صحنه تولید باعث افزایش گردش یک مبلغ واحد و مشخص می گردند ، به عبارت دیگر بالا رفتن دفعات گردش مبالغ ، به نجومی شدن مبالغ حسابهای بهای تمام شده می افزاید .

در گذشته ، امکان داشت بسیاری مراحل تولید یک کالا در یک سالن و مابین خطوط و ماشین آلات غیر قابل تفکیک انجام پذیرد ولی امروزه تفکیک مراحل تولیدی بدلایل متعددافزایش یافته است .

مبالغ مندرج در تراز آزمایشی ،در حکم دستور کار یا نقشه راه برای رسیدگی کننده و سرویس دهنده به ارقام مندرج در آن می باشد .

نسبت حجم اعداد و ارقام به یکدیگر ، بدون تجزیه و تحلیل خاص ، بیانگر میزان توجه لازم می باشد .

اما بین ارقام حساب های بهای تمام شده و مبالغ حساب های حسابداری مالی تفاوت ماهوی بسیاری وجود دارد .

مبالغ مندرج در سرفصل های حسابداری مالی متکی به اسناد و مدارکی است که یونیک و منحصر بفرد بوده و بر وقوع رخ داد مالی خاصی که همراه با دریافت یا پرداخت وجه نقد بوده یا خواهد بود ، دلالت می کند .

حال آنکه مبالغ مندرج در حساب های بهای تمام شده ، همان مبالغ حسابداری مالی است که در مراحل تولید و یا مراکز هزینه و نیز مابین انبارهای مختلف ، دست بدست شده و رد و بدل می گردد و چه بسا ، دیگر ، قابل اختصاص به رخ داد مالی خاص یا سرمنشا اولیه خودش ، بطور مثال فاکتور خرید مواد اولیه یا سند پرداخت هزینه حمل به داخل ،  نباشد ....

 

ریشه های تاریخی حساب سازی در ایران

سال ها بود می اندیشیدم : 

چرا تا این حد "حساب سازی"  در کشور ما نهادینه شده است ؟

چرا خط تجاری قدیم ما بایستی خط سیاق بوده باشد ، ( یعنی نوشتاری که نه مردم عادی ، نه باسواد و نه دولتی ها از آن سر در نیاورند) !؟

چرا پاشاهان کشور در دوران قاجاریه ، بایستی به چنان فلاکتی باشند که برای مسافرت و عیاشی خود از خارجی ها وام بگیرند ، (این چه جور دیکتاتوری است که حتی مالیات یا خراج هم نمی تواند بگیرد)  !؟

چرا من حسابدار نمی توانم در مورد ریشه های حسابسازی ، چگونگی پیدایش ، گسترش ، نهادینه شدن آن ، داد سخن بدهم ؟ ، چرا کتاب هایی در این زمینه نوشته نشده ؟ ، یا اگر شده چرا چندان به چشم نیامده است ؟

امروز با دیدن این مطلب در وبلاگی که به نام احمد کسروی باز شده است ، به هوا پریدم ! ، فریاد زدم : یافتم ، یافتم ، یافتم !

یک دفعه  معادله ای صدمجهولی حل شد ! .

 تنها موضوعی که در آثار کسروی بدنبال آن نمی گشتم ، یعنی انتظار نداشتم جواب آن را در آثار وی بیابم ، حساب سازی و علت نهادینه شدن اش در کشورمان ، ایران بود .

در پست   217 ـ ما چه می گوییم؟..ـ4  با عنوان  "زیانهایی که از این بدآموزیها برمی خیزد"  ، علت یکی از معضلات بزرگ سیستم اقتصاد و دارایی ما که بی اعتمادی بین مردم و دولت و کتمان واقعیت ها و آمار کسب و کار از مراکز دولتی باشد و در رشته ما ، از آن به "حساب سازی" تعبیر می کنیم مورد بحث قرار گرفته است .

در زیر قسمت هایی که برای حسابداران و مجموعه علوم اداری و اقتصاد اهمیت بیشتری دارد را می گذارم ، بدیهی است که تبارشناسی و ریشه یابی معایب اجتماعی ما کار یکی دونفر نیست و هر کس سودای فردایی بهتر دارد بایستی این راه را در پیش گیرد : 


چه بدآموزیهایی در میانست؟

شاید خوانندگان زیانهای این دستگاه را چندانکه هست ندانند. اینست شرح داده می گویم :


از روی کیش شیعی [یعنی : براساس مذهب شیعه] ، دولت غاصب است. هر دولتی که باشد حکومت در دست او غصبی است ، مالیات که می گیرد حرامست. تا می توان باید از دادن مالیات خودداری کرد. تا می توان باید بسربازی نرفت. اگر کسی مالی از دولت بدستش افتاد می تواند بعنوانِ تقاص [مجازات ، جریمه ، وصول طلب] ازآنِ خود گرداند.


من بارها دیده ام کسانی اینها را نمی دانند و چون ما می گوییم به شگفت می افتند که چنین چیزی چگونه می شود؟!.. راستی هم جای شگفتست . ولی این چیزیست که جای انکار نیست. اینها باورهاییست که در دلهای هزارها و صدهزارها کسان خوابیده است. باورهاییست که در این کشور بکار بسته میشود.


در همان بازار تهران بسیاری از بازرگانان هستند که چون مالیات پرداختن بدولت را « اعانت به ِاثم» [ معاونت در جرم ] می شناسند دو دفتر نگه میدارند. یکی برای خودشان که حسابِ راست را در آن می نویسند [ دفاتر دستی ] و دیگری برای دولت [ دفاتر قانونی ] که درآن خود را زیاندیده نشان میدهند.


در این باره داستانهایی هست که اگر گرد آورده شود کتابی خواهد بود. من برخی را برای نمونه یاد می کنم [:] .


در زنجان شرکتی برای کبریت سازی هست. شرکای آن تبریزیند. چند سال پیش یکی از ایشان با من بدرد دل پرداخته میگفت : رییس شرکت (حاج محمدعلی شالچی) دستور داده در کارخانه دو دفتر نگه می دارند ـ یکی برای خودمان و دیگری برای دولت. می گفت چند سالست در نتیجه‌ی جنگ [ ؟؟؟ ] ، ما سود هنگفتی می بریم. امسال حاج محمدعلی آقا چون خودش نایبِ آقای حاجی سید ابوالحسن[2] است پنجاه هزار تومان[3] بعنوان خمس و مال امام جدا کرد که بنجف بفرستد. ولی در دفتر بدولت زیان نشان دادند و نیم شاهی مالیات نپرداختند.


آقای احمد کاوه که چند سال پیش رئیس مالیات بر درآمد تبریز بود از آشنایان ماست. میگفت : یک حاجی در تبریز می بایستی سه هزار تومان بیشتر مالیات بر درآمد پردازد. نمیداد و ایستادگی مینمود. من گفتم فشار آورند. شبی دیدم آمد بخانه‌ی ما و پولها را درآورد و گزاشت جلو من و گفت : « این پولها را خودتان بردارید و هرچه می خواهید بکنید. من بدولت نمی دهم. مذهب من از آن نهی کرده».


اینها حاضرند بکارمندان رشوه دهند و حاضر نیستند بدولت مالیات دهند. بارها دیده شده کارمندان را با دادن پول یا تحریکِ احساساتِ کیشی [ احساسات دینی ] از راه می برند و خود را از پرداخت مالیات آسوده می سازند.


آقای نادری که از باهمادِ[=جمعیت ، حزب] ماست می گفت : در گمرک پرونده ای دست من بود. یکی از بازرگانان کالایی داشت که گمرکِ [ حقوق وعوارض گمرکی ] آن را نمی پرداخت و بهانه می آورد. ما مطالبه می کردیم. روزی آن بازرگان آمد و با من چنین بسخن پرداخت : « شما که می دانید این پولها که دولت می گیرد حرامست ، دهنده اش گناهکارست. گیرنده اش گناهکارست. مگر شما بدین عقیده ندارید؟..»میگفت : دیدم می خواهد با این حرفها مرا بفریبد و خود را از پرداخت وجه گمرک آسوده گرداند. گفتم : « آقا ببخشید ، من از چنین دینی بیزارم».


آقای بلوری که یکی از پیشگامانِ مشروطه‌خواهان بوده و خود مردِ بنامیست ، می گفت : « چند سال پیش که در نیشابور فرماندار بودم رئیس فرهنگ خراسان آمد برود بمشهد و میهمان من بود. چون ناهار را خوردیم پرسید این خانه دولتیست یا خودتان اجاره کرده اید؟. گفتم : خودم اجاره کرده ام. برای چه می پرسید؟.. گفت : می خواستم بدانم اگر دولتی نیست نمازم را در اینجا بخوانم. دانسته شد آقای رئیس فرهنگ ، خانه های دولتی را غصبی می داند که نماز در آن نمی توان خواند.»


آقای جلال امامجمعه از یارانِ ماست. پارسال تابستان با همسر خود بتهران آمدند. از یکی از کارمندان دارایی چند اتاق گرفته نشیمن داشتند. می گفت : روزی با صاحبخانه گفتگو می کردیم دیدم در کیشی شیعی بسیار پافشار است. بمن نکوهش می کرد که گاهی ویُلن می نوازم. می گفت : حرامست. من پرسیدم شما با این کیش خودتان چگونه کارمند دولت شده اید؟.. چگونه حقوق می گیرید؟. می گفت : « من تازه از زیارت بازگشته ام. درآن باره از علمای نجف اجازه گرفتم که باندازه‌ی حقوق ماهانه‌ی خودم تقاص کنم. با این ترتیب رفع حرمت خواهد شد».


شگفت تر از همه داستانیست که یکی از آشنایان بازگفته : چند سال پیش سید روضه خوانی از تبریز بتهران آمد و با آنکه پسرش در اینجا خانه و زندگی دارد بنزد او نرفت. هر چند روز در خانه‌ی کسی می گذرانید و روزها در بازار بحجره های بازرگانی می رفت و اظهار تهیدستی نموده پولها می گرفت.


آن آشنای ما می گوید : من ایراد گرفته گفتم : این رسواییست چرا بخانه‌ی پسرت نمی روی که با آبرو زندگی کنی؟ پاسخی که بمن داد این بود :


«پسرم کارمند دولتست و زندگانیش حرامست. من نمی خواهم نان او را بخورم».


اینهاست چند داستانی که بعنوان نمونه یاد کردم. ببینید کار بکجا کشیده. بیکاری و گدایی جایز است ولی کارمند دولت بودن حرام می باشد.


می دانم خواهند پرسید : این باورها را چرا دارند؟. اینها از کجا سرچشمه گرفته؟. می گویم : در این باره داستان دراز است. اگر می خواهید نیک بدانید کتاب «داوری» را بخوانید. کوتاه شده اش اینست که ملایان می گویند : پس از مرگِ پیغمبر اسلام ، خلافت یا حکومت حق دوازده امام بوده. ابوبکر و عمر و عثمان و دیگران که خلافت کرده اند غاصب بوده اند. چون امام دوازدهم ناپدید شده ، در نبودنش ما جانشینان اوییم و حکومت حق ماست. ما باید بمردمان فرمان رانیم ، و دستور دهیم. مردم باید خمس و زکات را که مالیات اسلامی بوده بما پردازند. این دولت که برپا شده غاصب است ، مالیات که می گیرد حرامست ، جنگها که می کند چون با اجازه‌ی علما نیست جایز نیست ، سربازان که در آن جنگها می میرند مرتد از جهان رفته اند ...


اینست سرچشمه‌ی آن باورها.


شنیدنیست که اگر دزدی شب بخانه‌ی ملایی رود و کالا و کاچالی[4] بدزدد بامدادان ، ملا بکلانتری خواهد رفت و پرخاشها خواهد کرد. در همان حال بعقیده‌ی او کلانتر و پاسبانان همه « عونه‌ی جور» اند [ یعنی : کمک به ظالم می کنند ] و نزد خدا گناهکار می باشند.


(دنباله‌ی این گفتار در شماره‌ی آینده خواهد آمد.)


(1) : سَهِشها یا احساسات و تأثیر آنها در رفتار و کردار آدمی از این گفتگو بیرونست.


[2] : سید ابوالحسن اصفهانی مجتهد معروف پیش از آیت الله بروجردی


[3] : کمابیش برابر است با بهای سه خانه (نه آپارتمان) میانبها در آن زمان.


[4] : کاچال = اسباب خانه


ویدیویی در تایید تاثیر مذهب شیعه بر نافرمانی مردم از دولت و حاکمیت :

در مورد مالیات و حسابسازی از حسابدار رسمی و کارشناس امروزی :

غلامحسین دوانی: اجازه دهید کمی این بحث را تفکیک کنیم. ما یک قانون مالیات‌های مستقیم داریم که مربوط به عملکرد است و یک قانون مالیات ارزش افزوده که اساسا شامل تولیدکننده‌ها و ارائه‌دهندگان خدمات نمی‌شود. آنها فقط محلل هستند،‌ یعنی پول را می‌گیرند و به دولت می‌دهند. قرار نیست هیچ تولیدکننده یا ارائه‌دهنده خدماتی خودش این مالیات را بپردازد، بلکه قرار است اخذ کرده و به دولت بدهد. البته بعضی از شرکت‌ها نیز از این پول منفعت می‌برند؛ به طور مثال شرکتی مانند ایران‌خودرو که میلیون‌ها ماشین می‌فروشد و ارزش‌افزوده آنها را می‌گیرد، سه ماه این پول در دست آنها می‌ماند که برای آنها مانند یک وام بدون بهره است.

به هر حال، در سال 1384 و 1385 سازمان مالیاتی ایران به این نتیجه رسیده بود که نظام مالیاتی دچار مشکل است، بنابراین موسسه مشاوره دیلویت کانادا به ایران آمد و با چیزی حدود 5 میلیون دلار پذیرفت که طراحی فاز اول اصلاح نظام مالیاتی ما را انجام دهد، اما متاسفانه این جریان با یک سری معضلات سیاسی مصادف شد و دیلویت ایران را ترک کرد، اما روزی که ایران را ترک می‌کرد، علاوه بر این که کار خود را تحویل داده بود، چند توصیه هم به ما کرد. یک: دقیقا براساس برنامه عمل کنید، دو: این نظام جدید مالیاتی با این آدم‌های سنتی مالیاتی، قابل انجام نیست، بنابراین از آدم‌های جدید استفاده کنید. به همین دلیل حتی برای استقرار تیم اجرایی طرح جامع مالیاتی، یک ساختمان مجزا در نظر گرفته شد. آدم‌های آن را هم جدا کردند. اشخاصی با حداقل مدرک ‌لیسانس که انگلیسی می‌دانستند و مسلط به کامپیوتر بودند؛ زیرا این نظام جدید بر بستر اینترنت و الکترونیک استوار بود... به هر حال بعدها، آقایان دارایی فراموش کردند که توصیه اصلی چه بود. در همین احوال، وقتی کارشناسان صندوق بین‌المللی پول در سال 1371به ایران آمدند، در رابطه با نظام مالیاتی ایران، پیشنهاد مالیات ارزش افزوده را دادند.

یادتان باشد که کلیات مالیات ارزش افزوده در سال 1366، در دوران جنگ و در دوران نخست‌وزیری آقای موسوی مطرح و در مجلس تصویب شد، اما همان زمان که کلیات آن تصویب شد، گفتند به دلیل معضلات جنگ بهتر است که فعلا آن را اجرایی نکنیم، بنابراین این گونه نبود که یک پدیده نویی بخواهد به یک باره اجرا شود. بعدها و به خصوص در دوران آقای احمدی‌نژاد دوباره این موضوع مطرح شد که یک نوع مالیات دیگری هست به اسم ارزش‌افزوده که مطالعه هم شده و در همه جای دنیا جواب داده است. در دوره ایشان طرح تحول در باره مالیات مستقیم را به مجلس بردند، اما مقارن شد با تغییر دولت و باز هم تغییراتی در آن داده شد. یادمان هم نرود که هیچ جای دنیا مردم داوطلبانه دست در جیب خود نمی‌کنند که پولشان را به کسی بدهند. حتی در بهترین کشورهای دنیا یعنی اروپای شمالی که بیشترین خدمات اجتماعی به شهروندان تعلق می‌گیرد هم تقریبا مالیات با اکراه پرداخت می‌شود.

در کشور ما هم مالیات‌ستانی یک مشکل قدیمی است و طبیعی هم هست، ‌ما صد سال به مردم گفته بودیم مالیات حرام است. دولت‌ها، دولت‌های ظلمه هستند و بنابراین مالیات ندهید. اقشار مذهبی جامعه هم پذیرفته بودند که اصلا نباید مالیات داد. حال می‌خواستیم ظرف دو شب به آنها بگوییم مالیات حلال است و باید پرداخت شود. معلوم است که دشوار خواهد بود؛ کما این که بعد از سال 58، اگر فتوای امام صادر نمی‌شد، امکان اخذ مالیات وجود نداشت.