سلام
سوال!
طبق قانون تجارت 7 نوع شرکت تعریف شده اما گاها با عبارت شرکتهای غیرتجاری
در متون حقوقی و تخصصی مواجه میشم که معنیش رو درک نمیکنم؟!
1- " شرکتهای غیر تجاری " دقیقا یعنی چی؟! خواهشا اگر مواد قانونی و الزامی در مورد اونها وجود داره عطف بدید
2- مصادیق این نوع شرکتها(مثل موسسات حسابرسی) رو همراه با نوع ساختار و تشکیلات اون لطفا توضیح بدید
مرسی از همراهی و توجه دوستان
بر اساس نظریات قطعی و مسلم جامعه شناسان و سایر متخصصان علوم اجتماعی :
روابط اجتماعی میان مردم جامعه ما مختل می باشد .
رفتار ایرانیان در جامعه و با یکدیگر جزیره ای است .
همچنین شرایط خاصی بر کشور حاکم است , شرایط خاصی بر سازوکار کسب و کار ، فعالیت های اقتصادی ، امور مالی و اداری ، حاکم است .
بی اعتمادی ، پنهان کاری ، حسابسازی ، باند بازی ، دروغ پردازی ، یاوه سرایی ، در محیط های اداری مالی نهادها ، دستگاه ها ، شرکت ها ، واحدهای اقتصادی به فراوانی جریان دارد و در بعضی موارد ، اساسا ، شاید لازم به نظر برسد .
در هر مکالمه و گفتگو بینِ : دو عامل ، دو مجری ، دو نفر از کارکنان ، مدیر با کارکنان ، کارکنان با ارباب رجوع و دیگران ... مقدار زیادی کلمات و عبارات بی ارتباط با موضوع کار جاری رد و بدل می گردد که ممکن است بجای هموار کردن رابطه کاری ، آن را دشوارتر نیز بسازد .
برخی شرایط و پیش فرض هایی که در بالا گفته شد در کوتاه یا میان مدت غیر قابل تغییر می باشند .
پس چه باید کرد ؟
یک فعال اقتصادی ، سرمایه گزار ، مدیر اجرایی ، مجری و عملگر و کار آفرین نمی تواند منتظر بهبود یافتن شرایط با سازوکاری خارج از مدار و حیطه اختیار خویش باشد .
یعنی به انتظار تحولات فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، تغییر عقیده مدیران منطقه ای و جهانی بنشیند .
اصل باقی ماندن و تداوم فعالیت و حیات برای یک ارگانیسم ، یک سازمان ، هر موجود زنده و فعال چه شخص حقیقی و چه شخص حقوقی مقدم بر سایر اصول می باشد .
به همین دلیل است که اگر لازم باشد در برابر سیاست های حاکم بر فضای عمومی جامعه :
تمامی رخداد های مالی را به صورت ساختگی و قراردادی ثبت خواهد کرد ، حساب سازی ، رکورد سازی ، جعل نمایشی و توافقی رخداد ها را به سطوح ملی و حتی جهانی تعمیم می بخشد ! .
یعنی : از امکانات موجود حداکثر استفاده را برای بقا یا توسعه خویش خواهد نمود .
از مکانیسم ها و سازوکار های موجود حداکثر بهره برداری در راستای بقا و پیشبرد اهداف خویش را می نماید .
گزاره های فوق برای هر کارآفرین ، سرمایه گذار ، مدیر ، مالک ، عامل اجرایی ، یقینی و بی برو برگرد به نظر می رسد اما :
آیا از رایانه ها و روش های مکانیزه انجام کار ، سیستم ها و روش های انجام کار ، که به یمن حاکم نبودن قواعد "کپی رایت" تقریبا به رایگان در اختیار قرار دارد ، حداکثر استفاده در این راستا به عمل آمده است ؟
همان گونه که در سطح ملی و جهانی مشاهده می کنیم سیستم ها و سازوکار های کامپیوتری نقش اساسی در بهبود روابط مردم با یکدیگر نزدیک تر ساختن آن ها ، رواج و تسهیل گفتگو بین آن ها گردیده اند .
سیستم ها مانند میخ ها و ستون هایی در محیط های اداری عمل کرده و باعث به نظم و انضباط درآمدن رفتار سازمانی افراد درون سازمان و برون سازمان مرتبط با سازمان می گردند .
همگان مشاهده کرده ایم که هنگام داشتن درخواست خلاف قاعده بیشترین عاملی که مانع انجام کار به روش غلط می باشد ، شیوه های انجام کارِ بظاهر غیر قابل تغییر در سیستم ها می باشد .
یعنی گردش کار و طراحی سیستم رایانه ای در کنترل رفتار عامل اجرایی تاثیر بسزایی دارد .
برای راحت تر تصور کردن موضوع فرض کنید :
برای خرید مبل به فروشگاه و نمایشگاه مبل مراجعه نموده و از فروشنده ( که از اتفاق دوست صمیمی مان می باشد ! ) درخواست می کنیم تعداد اقساط را افزایش ، یا مبلغ آن ها را ، کاهش دهد .
در جواب ، به احتمال بسیار زیاد خواهد گفت : "سیستم از تعداد X قسط بیشتر، یا از Y ریال مبلغ ، کمتر قبول نمی کند ; و افزون بر این دستِ من نیست و دستِ رئیس ام می باشد " .
جالب توجه این که چنین عذر هایی معمولا هم پذیرفتنی است و با اعتراض طرف مقابل روبرو نمی شود .
شاید این گونه بوده که عاملان یک واحد تجاری ، ( یا شخصیت حسابداری خاص ) آموخته اند که محدودیت ها یا عدم تمایل شان را به گردن سیستم انداخته و بدین گونه از رودربایستی نجات یابند ! .
بنابراین سیستم مکانیزه رایانه ای که با آن کار می کنیم در نظم دادن به رفتار سازمانی ما بسیار موثر می باشد .
یعنی افزون بر جنبه مکانیکی فعالیت ( ثبت و ضبط و پردازش رکورد ها و دیتای مالی اداری ) ، در شکل دادن به رفتار سازمانی ( قانون مند و سیستماتیک عمل کردن و ... ) نیز موثر می باشد .
برای مثال روش جمع بندی ، پردازش ، خلاصه کردن ، و گزارشگری رکوردهای حسابداری در بیشتر سازمان ها مکانیزه و با استفاده از رایانه شده است ، دیگر ، کمتر کَسی به روش دستی ، دفاتر روزنامه ، کل و معین سنتی حسابداری را بازنویسی می کند .
اما پس از استخراج گزارش از سیستم یاد شده ، ناگهان ! شیوه انجام کار دوباره به همان روش گذشته یعنی ثبت اطلاعات روی کاغذ و مشاهده آن از روی کاغذ و تکثیر و توزیع کاغذی آن بر می گردد ! .
به همین خاطر می باشد که : هنوز هنگامی که به عنوان یک حسابدار پشت دستگاه نشسته و مشغول به کار هستیم شاید مدارک خرید از گلوگاه خاصی به بعد اسکن شده و به جای کاغذ فایل تصویری آن در دسترس مان قرار بگیرد اما ناگزیر استعلام ، پروفرمای فروشنده ، مکاتبات بین واحد تدارکات با فروشنده ، و بسیاری از مراحل اولیه رخداد مالی را در دسترس نداریم .
زیرا کسانی که در صدد رایانه ای کردن سیستم کار شرکت بوده اند جنبه های مکانیکی کار را بیشتر اهمیت داده اند .
یعنی حجم پردازش بالا و پر تعداد را به رایانه سپرده ولی برنامه و ایده ای برای عادات و رفتارهای سازمانی کارکنان و نحوه تعامل آن ها با سیستم و با یکدیگر نداشته اند .
بنابراین هنگام مراجعه به سیستم حسابداریِ ... جامعِ یکپارچهِ شبکه ای ، تحت نتِ ، هوشمندِ ، کارآمدِ ، چند ده ، یا چند صد میلیون تومانی مان ! ، با جزیره ای دور افتاده از همه جا که ارتباط اش با پس و پیش و چپ و راست و بالا و پایین ! قطع می باشد روبرو می گردیم که همچون "وصله" ای ناچسب و ناهمرنگ بر محیط سازمانی "پینه" شده است ، ... الصاق گردیده ، "سرهم بندی" شده است ! .
بدین خاطر خبری نداریم از اینکه :
در مکاتبات اداری با مراکز قضایی به مبلغ طلب سوخت شده اشاره شده است (به سوابق اداری رخداد مالی دسترسی نداریم ) .
در حین حسابرسی به یکی دو مورد از حساب ها رفرنس داده شده است (فیدبک و بازخوردی از ثبت های حسابداری به ما نمی رسد ) .
زیرا آن فعالیت ها (پیشین و پسین) به صورت دستی و مجزا و جداگانه از فعالیت های حسابداری دیده شده و طبیعتاً برنامه نویس و طراح سیستم نیز آن فرآیند ها را در چرخه کاریِ دردستِ طراحی و تهیه ، ندیده و الگوریتم و گردش فرم های اش نیز مورد غفلت قرار گرفته است .
این وضعیت ناشی از پراکندگی و چیدمان غیر واقعی ابزارهای ثبت اسناد حسابداری در بسته و پکیجی به نام "نرم افزارِ جامعِ یکپارچه " [ فاقد ارتباط با بقیه اجزای سیستم] می باشد .همه این نشانه ها و موقعیت های ناهنجار (یا فاقد بهینه گی ) که در محیط های سازمانی و اداری مالی با آن روبرو هستیم ناشی از وصله پینه کردن ، کاربست گزینشی ابزار ها ، غلبه ذهنیت مکانیکی در پیاده کردن و استقرار سیستم های رایانه ای بوده است .
راه حل زیربنایی :
به کار گیری کامل و کامل کردن چرخه کار رایانه ای است ، اگر پردازش رکوردها و استخراج آن ها با رایانه صورت می گیرد ، رسیدگی ، کنترل ، انعکاس نتیجه رسیدگی ، تعاملات پیرامونی ، تبادل اطلاعات پیرامون آن نیز با استفاده از سازوکارهایی که به خودی خود و به طور طبیعی در کنار سایر ابزارها ایجاد شده بایستی صورت پذیرد ، هر چند گزینشی عمل کردن تصمیم گیران باعث مهجور ماندن آن ها شده است .
به سهم خودمان در موسسه سنجش سپاهان :
دیر زمانی است که این سیاست را آغاز نموده ایم هدف مان تکمیل چرخه کار مکانیزه با استفاده از اتوماسیون و کاربرد آن در اسناد و مدارک حسابداری و نوعی تقسیم کار بین کارکنان قسمت حسابداری با استفاده از روان سنجی و ترتیب انجام کارها به نوعی که حشو و زواید و کارهای دست و پا گیر کاهش یابد .
در وهله اول سعی می کنیم با استفاده از نرم افزارها و سیستم هایی که به صورت رایگان در فضای مجازی یا کاربردی رایانه ای توزیع گردیده است ، حداقل تا زمانی که قوانین تجارت جهانی هنوز در کشور اعمال نگردیده باشد ، تحمیل هزینه به موسسات را به حداقل برسانیم .
بکار گیری نوعی روش کنترل پروژه ای در اداره امور واحد حسابداری شرکت ها و موسسات .
نهادینه ساختن فرهنگ و روش های استفاده از نرم افزارهای تکمیل کننده چرخه کار حسابداری و ارتباطات درون سازمانی .
ترغیب و راهبری موسسات و شرکت ها به حرکت پیوسته ، مداوم و تدریجی به سمت اتوماسیون اداری و سازمانی .
احمد نورمحمدی 26/11/1393
سال ها بود می اندیشیدم :
چرا تا این حد "حساب سازی" در کشور ما نهادینه شده است ؟
چرا خط تجاری قدیم ما بایستی خط سیاق بوده باشد ، ( یعنی نوشتاری که نه مردم عادی ، نه باسواد و نه دولتی ها از آن سر در نیاورند) !؟
چرا پاشاهان کشور در دوران قاجاریه ، بایستی به چنان فلاکتی باشند که برای مسافرت و عیاشی خود از خارجی ها وام بگیرند ، (این چه جور دیکتاتوری است که حتی مالیات یا خراج هم نمی تواند بگیرد) !؟
چرا من حسابدار نمی توانم در مورد ریشه های حسابسازی ، چگونگی پیدایش ، گسترش ، نهادینه شدن آن ، داد سخن بدهم ؟ ، چرا کتاب هایی در این زمینه نوشته نشده ؟ ، یا اگر شده چرا چندان به چشم نیامده است ؟
امروز با دیدن این مطلب در وبلاگی که به نام احمد کسروی باز شده است ، به هوا پریدم ! ، فریاد زدم : یافتم ، یافتم ، یافتم !
یک دفعه معادله ای صدمجهولی حل شد ! .
تنها موضوعی که در آثار کسروی بدنبال آن نمی گشتم ، یعنی انتظار نداشتم جواب آن را در آثار وی بیابم ، حساب سازی و علت نهادینه شدن اش در کشورمان ، ایران بود .
در پست 217 ـ ما چه می گوییم؟..ـ4 با عنوان "زیانهایی که از این بدآموزیها برمی خیزد" ، علت یکی از معضلات بزرگ سیستم اقتصاد و دارایی ما که بی اعتمادی بین مردم و دولت و کتمان واقعیت ها و آمار کسب و کار از مراکز دولتی باشد و در رشته ما ، از آن به "حساب سازی" تعبیر می کنیم مورد بحث قرار گرفته است .
در زیر قسمت هایی که برای حسابداران و مجموعه علوم اداری و اقتصاد اهمیت بیشتری دارد را می گذارم ، بدیهی است که تبارشناسی و ریشه یابی معایب اجتماعی ما کار یکی دونفر نیست و هر کس سودای فردایی بهتر دارد بایستی این راه را در پیش گیرد :
چه بدآموزیهایی در میانست؟
شاید خوانندگان زیانهای این دستگاه را چندانکه هست ندانند. اینست شرح داده می گویم :
از روی کیش شیعی [یعنی : براساس مذهب شیعه] ، دولت غاصب است. هر دولتی که باشد حکومت در دست او غصبی است ، مالیات که می گیرد حرامست. تا می توان باید از دادن مالیات خودداری کرد. تا می توان باید بسربازی نرفت. اگر کسی مالی از دولت بدستش افتاد می تواند بعنوانِ تقاص [مجازات ، جریمه ، وصول طلب] ازآنِ خود گرداند.
من بارها دیده ام کسانی اینها را نمی دانند و چون ما می گوییم به شگفت می افتند که چنین چیزی چگونه می شود؟!.. راستی هم جای شگفتست . ولی این چیزیست که جای انکار نیست. اینها باورهاییست که در دلهای هزارها و صدهزارها کسان خوابیده است. باورهاییست که در این کشور بکار بسته میشود.
در همان بازار تهران بسیاری از بازرگانان هستند که چون مالیات پرداختن بدولت را « اعانت به ِاثم» [ معاونت در جرم ] می شناسند دو دفتر نگه میدارند. یکی برای خودشان که حسابِ راست را در آن می نویسند [ دفاتر دستی ] و دیگری برای دولت [ دفاتر قانونی ] که درآن خود را زیاندیده نشان میدهند.
در این باره داستانهایی هست که اگر گرد آورده شود کتابی خواهد بود. من برخی را برای نمونه یاد می کنم [:] .
در زنجان شرکتی برای کبریت سازی هست. شرکای آن تبریزیند. چند سال پیش یکی از ایشان با من بدرد دل پرداخته میگفت : رییس شرکت (حاج محمدعلی شالچی) دستور داده در کارخانه دو دفتر نگه می دارند ـ یکی برای خودمان و دیگری برای دولت. می گفت چند سالست در نتیجهی جنگ [ ؟؟؟ ] ، ما سود هنگفتی می بریم. امسال حاج محمدعلی آقا چون خودش نایبِ آقای حاجی سید ابوالحسن[2] است پنجاه هزار تومان[3] بعنوان خمس و مال امام جدا کرد که بنجف بفرستد. ولی در دفتر بدولت زیان نشان دادند و نیم شاهی مالیات نپرداختند.
آقای احمد کاوه که چند سال پیش رئیس مالیات بر درآمد تبریز بود از آشنایان ماست. میگفت : یک حاجی در تبریز می بایستی سه هزار تومان بیشتر مالیات بر درآمد پردازد. نمیداد و ایستادگی مینمود. من گفتم فشار آورند. شبی دیدم آمد بخانهی ما و پولها را درآورد و گزاشت جلو من و گفت : « این پولها را خودتان بردارید و هرچه می خواهید بکنید. من بدولت نمی دهم. مذهب من از آن نهی کرده».
اینها حاضرند بکارمندان رشوه دهند و حاضر نیستند بدولت مالیات دهند. بارها دیده شده کارمندان را با دادن پول یا تحریکِ احساساتِ کیشی [ احساسات دینی ] از راه می برند و خود را از پرداخت مالیات آسوده می سازند.
آقای نادری که از باهمادِ[=جمعیت ، حزب] ماست می گفت : در گمرک پرونده ای دست من بود. یکی از بازرگانان کالایی داشت که گمرکِ [ حقوق وعوارض گمرکی ] آن را نمی پرداخت و بهانه می آورد. ما مطالبه می کردیم. روزی آن بازرگان آمد و با من چنین بسخن پرداخت : « شما که می دانید این پولها که دولت می گیرد حرامست ، دهنده اش گناهکارست. گیرنده اش گناهکارست. مگر شما بدین عقیده ندارید؟..»میگفت : دیدم می خواهد با این حرفها مرا بفریبد و خود را از پرداخت وجه گمرک آسوده گرداند. گفتم : « آقا ببخشید ، من از چنین دینی بیزارم».
آقای بلوری که یکی از پیشگامانِ مشروطهخواهان بوده و خود مردِ بنامیست ، می گفت : « چند سال پیش که در نیشابور فرماندار بودم رئیس فرهنگ خراسان آمد برود بمشهد و میهمان من بود. چون ناهار را خوردیم پرسید این خانه دولتیست یا خودتان اجاره کرده اید؟. گفتم : خودم اجاره کرده ام. برای چه می پرسید؟.. گفت : می خواستم بدانم اگر دولتی نیست نمازم را در اینجا بخوانم. دانسته شد آقای رئیس فرهنگ ، خانه های دولتی را غصبی می داند که نماز در آن نمی توان خواند.»
آقای جلال امامجمعه از یارانِ ماست. پارسال تابستان با همسر خود بتهران آمدند. از یکی از کارمندان دارایی چند اتاق گرفته نشیمن داشتند. می گفت : روزی با صاحبخانه گفتگو می کردیم دیدم در کیشی شیعی بسیار پافشار است. بمن نکوهش می کرد که گاهی ویُلن می نوازم. می گفت : حرامست. من پرسیدم شما با این کیش خودتان چگونه کارمند دولت شده اید؟.. چگونه حقوق می گیرید؟. می گفت : « من تازه از زیارت بازگشته ام. درآن باره از علمای نجف اجازه گرفتم که باندازهی حقوق ماهانهی خودم تقاص کنم. با این ترتیب رفع حرمت خواهد شد».
شگفت تر از همه داستانیست که یکی از آشنایان بازگفته : چند سال پیش سید روضه خوانی از تبریز بتهران آمد و با آنکه پسرش در اینجا خانه و زندگی دارد بنزد او نرفت. هر چند روز در خانهی کسی می گذرانید و روزها در بازار بحجره های بازرگانی می رفت و اظهار تهیدستی نموده پولها می گرفت.
آن آشنای ما می گوید : من ایراد گرفته گفتم : این رسواییست چرا بخانهی پسرت نمی روی که با آبرو زندگی کنی؟ پاسخی که بمن داد این بود :
«پسرم کارمند دولتست و زندگانیش حرامست. من نمی خواهم نان او را بخورم».
اینهاست چند داستانی که بعنوان نمونه یاد کردم. ببینید کار بکجا کشیده. بیکاری و گدایی جایز است ولی کارمند دولت بودن حرام می باشد.
می دانم خواهند پرسید : این باورها را چرا دارند؟. اینها از کجا سرچشمه گرفته؟. می گویم : در این باره داستان دراز است. اگر می خواهید نیک بدانید کتاب «داوری» را بخوانید. کوتاه شده اش اینست که ملایان می گویند : پس از مرگِ پیغمبر اسلام ، خلافت یا حکومت حق دوازده امام بوده. ابوبکر و عمر و عثمان و دیگران که خلافت کرده اند غاصب بوده اند. چون امام دوازدهم ناپدید شده ، در نبودنش ما جانشینان اوییم و حکومت حق ماست. ما باید بمردمان فرمان رانیم ، و دستور دهیم. مردم باید خمس و زکات را که مالیات اسلامی بوده بما پردازند. این دولت که برپا شده غاصب است ، مالیات که می گیرد حرامست ، جنگها که می کند چون با اجازهی علما نیست جایز نیست ، سربازان که در آن جنگها می میرند مرتد از جهان رفته اند ...
اینست سرچشمهی آن باورها.
شنیدنیست که اگر دزدی شب بخانهی ملایی رود و کالا و کاچالی[4] بدزدد بامدادان ، ملا بکلانتری خواهد رفت و پرخاشها خواهد کرد. در همان حال بعقیدهی او کلانتر و پاسبانان همه « عونهی جور» اند [ یعنی : کمک به ظالم می کنند ] و نزد خدا گناهکار می باشند.
(دنبالهی این گفتار در شمارهی آینده خواهد آمد.)
(1) : سَهِشها یا احساسات و تأثیر آنها در رفتار و کردار آدمی از این گفتگو بیرونست.
[2] : سید ابوالحسن اصفهانی مجتهد معروف پیش از آیت الله بروجردی
[3] : کمابیش برابر است با بهای سه خانه (نه آپارتمان) میانبها در آن زمان.
[4] : کاچال = اسباب خانه
ویدیویی در تایید تاثیر مذهب شیعه بر نافرمانی مردم از دولت و حاکمیت :
در مورد مالیات و حسابسازی از حسابدار رسمی و کارشناس امروزی :
غلامحسین دوانی: اجازه دهید کمی این
بحث را تفکیک کنیم. ما یک قانون مالیاتهای مستقیم داریم که مربوط به
عملکرد است و یک قانون مالیات ارزش افزوده که اساسا شامل تولیدکنندهها و
ارائهدهندگان خدمات نمیشود. آنها فقط محلل هستند، یعنی پول را میگیرند و
به دولت میدهند. قرار نیست هیچ تولیدکننده یا ارائهدهنده خدماتی خودش
این مالیات را بپردازد، بلکه قرار است اخذ کرده و به دولت بدهد. البته بعضی
از شرکتها نیز از این پول منفعت میبرند؛ به طور مثال شرکتی مانند
ایرانخودرو که میلیونها ماشین میفروشد و ارزشافزوده آنها را میگیرد،
سه ماه این پول در دست آنها میماند که برای آنها مانند یک وام بدون بهره
است.
به هر حال، در سال 1384 و 1385 سازمان مالیاتی ایران به این نتیجه
رسیده بود که نظام مالیاتی دچار مشکل است، بنابراین موسسه مشاوره دیلویت
کانادا به ایران آمد و با چیزی حدود 5 میلیون دلار پذیرفت که طراحی فاز اول
اصلاح نظام مالیاتی ما را انجام دهد، اما متاسفانه این جریان با یک سری
معضلات سیاسی مصادف شد و دیلویت ایران را ترک کرد، اما روزی که ایران را
ترک میکرد، علاوه بر این که کار خود را تحویل داده بود، چند توصیه هم به
ما کرد. یک: دقیقا براساس برنامه عمل کنید، دو: این نظام جدید مالیاتی با
این آدمهای سنتی مالیاتی، قابل انجام نیست، بنابراین از آدمهای جدید
استفاده کنید. به همین دلیل حتی برای استقرار تیم اجرایی طرح جامع مالیاتی،
یک ساختمان مجزا در نظر گرفته شد. آدمهای آن را هم جدا کردند. اشخاصی با
حداقل مدرک لیسانس که انگلیسی میدانستند و مسلط به کامپیوتر بودند؛ زیرا
این نظام جدید بر بستر اینترنت و الکترونیک استوار بود... به هر حال بعدها،
آقایان دارایی فراموش کردند که توصیه اصلی چه بود. در همین احوال، وقتی
کارشناسان صندوق بینالمللی پول در سال 1371به ایران آمدند، در رابطه با
نظام مالیاتی ایران، پیشنهاد مالیات ارزش افزوده را دادند.
یادتان باشد که کلیات مالیات ارزش افزوده در سال 1366، در دوران جنگ
و در دوران نخستوزیری آقای موسوی مطرح و در مجلس تصویب شد، اما همان زمان
که کلیات آن تصویب شد، گفتند به دلیل معضلات جنگ بهتر است که فعلا آن را
اجرایی نکنیم، بنابراین این گونه نبود که یک پدیده نویی بخواهد به یک باره
اجرا شود. بعدها و به خصوص در دوران آقای احمدینژاد دوباره این موضوع مطرح
شد که یک نوع مالیات دیگری هست به اسم ارزشافزوده که مطالعه هم شده و در
همه جای دنیا جواب داده است. در دوره ایشان طرح تحول در باره مالیات مستقیم
را به مجلس بردند، اما مقارن شد با تغییر دولت و باز هم تغییراتی در آن
داده شد. یادمان هم نرود که هیچ جای دنیا مردم داوطلبانه دست در جیب خود
نمیکنند که پولشان را به کسی بدهند. حتی در بهترین کشورهای دنیا یعنی
اروپای شمالی که بیشترین خدمات اجتماعی به شهروندان تعلق میگیرد هم تقریبا
مالیات با اکراه پرداخت میشود.
در کشور ما هم مالیاتستانی یک مشکل قدیمی است و طبیعی هم هست، ما
صد سال به مردم گفته بودیم مالیات حرام است. دولتها، دولتهای ظلمه هستند و
بنابراین مالیات ندهید. اقشار مذهبی جامعه هم پذیرفته بودند که اصلا نباید
مالیات داد. حال میخواستیم ظرف دو شب به آنها بگوییم مالیات حلال است و
باید پرداخت شود. معلوم است که دشوار خواهد بود؛ کما این که بعد از سال 58،
اگر فتوای امام صادر نمیشد، امکان اخذ مالیات وجود نداشت.