سال ها بود می اندیشیدم :
چرا تا این حد "حساب سازی" در کشور ما نهادینه شده است ؟
چرا خط تجاری قدیم ما بایستی خط سیاق بوده باشد ، ( یعنی نوشتاری که نه مردم عادی ، نه باسواد و نه دولتی ها از آن سر در نیاورند) !؟
چرا پاشاهان کشور در دوران قاجاریه ، بایستی به چنان فلاکتی باشند که برای مسافرت و عیاشی خود از خارجی ها وام بگیرند ، (این چه جور دیکتاتوری است که حتی مالیات یا خراج هم نمی تواند بگیرد) !؟
چرا من حسابدار نمی توانم در مورد ریشه های حسابسازی ، چگونگی پیدایش ، گسترش ، نهادینه شدن آن ، داد سخن بدهم ؟ ، چرا کتاب هایی در این زمینه نوشته نشده ؟ ، یا اگر شده چرا چندان به چشم نیامده است ؟
امروز با دیدن این مطلب در وبلاگی که به نام احمد کسروی باز شده است ، به هوا پریدم ! ، فریاد زدم : یافتم ، یافتم ، یافتم !
یک دفعه معادله ای صدمجهولی حل شد ! .
تنها موضوعی که در آثار کسروی بدنبال آن نمی گشتم ، یعنی انتظار نداشتم جواب آن را در آثار وی بیابم ، حساب سازی و علت نهادینه شدن اش در کشورمان ، ایران بود .
در پست 217 ـ ما چه می گوییم؟..ـ4 با عنوان "زیانهایی که از این بدآموزیها برمی خیزد" ، علت یکی از معضلات بزرگ سیستم اقتصاد و دارایی ما که بی اعتمادی بین مردم و دولت و کتمان واقعیت ها و آمار کسب و کار از مراکز دولتی باشد و در رشته ما ، از آن به "حساب سازی" تعبیر می کنیم مورد بحث قرار گرفته است .
در زیر قسمت هایی که برای حسابداران و مجموعه علوم اداری و اقتصاد اهمیت بیشتری دارد را می گذارم ، بدیهی است که تبارشناسی و ریشه یابی معایب اجتماعی ما کار یکی دونفر نیست و هر کس سودای فردایی بهتر دارد بایستی این راه را در پیش گیرد :
چه بدآموزیهایی در میانست؟
شاید خوانندگان زیانهای این دستگاه را چندانکه هست ندانند. اینست شرح داده می گویم :
از روی کیش شیعی [یعنی : براساس مذهب شیعه] ، دولت غاصب است. هر دولتی که باشد حکومت در دست او غصبی است ، مالیات که می گیرد حرامست. تا می توان باید از دادن مالیات خودداری کرد. تا می توان باید بسربازی نرفت. اگر کسی مالی از دولت بدستش افتاد می تواند بعنوانِ تقاص [مجازات ، جریمه ، وصول طلب] ازآنِ خود گرداند.
من بارها دیده ام کسانی اینها را نمی دانند و چون ما می گوییم به شگفت می افتند که چنین چیزی چگونه می شود؟!.. راستی هم جای شگفتست . ولی این چیزیست که جای انکار نیست. اینها باورهاییست که در دلهای هزارها و صدهزارها کسان خوابیده است. باورهاییست که در این کشور بکار بسته میشود.
در همان بازار تهران بسیاری از بازرگانان هستند که چون مالیات پرداختن بدولت را « اعانت به ِاثم» [ معاونت در جرم ] می شناسند دو دفتر نگه میدارند. یکی برای خودشان که حسابِ راست را در آن می نویسند [ دفاتر دستی ] و دیگری برای دولت [ دفاتر قانونی ] که درآن خود را زیاندیده نشان میدهند.
در این باره داستانهایی هست که اگر گرد آورده شود کتابی خواهد بود. من برخی را برای نمونه یاد می کنم [:] .
در زنجان شرکتی برای کبریت سازی هست. شرکای آن تبریزیند. چند سال پیش یکی از ایشان با من بدرد دل پرداخته میگفت : رییس شرکت (حاج محمدعلی شالچی) دستور داده در کارخانه دو دفتر نگه می دارند ـ یکی برای خودمان و دیگری برای دولت. می گفت چند سالست در نتیجهی جنگ [ ؟؟؟ ] ، ما سود هنگفتی می بریم. امسال حاج محمدعلی آقا چون خودش نایبِ آقای حاجی سید ابوالحسن[2] است پنجاه هزار تومان[3] بعنوان خمس و مال امام جدا کرد که بنجف بفرستد. ولی در دفتر بدولت زیان نشان دادند و نیم شاهی مالیات نپرداختند.
آقای احمد کاوه که چند سال پیش رئیس مالیات بر درآمد تبریز بود از آشنایان ماست. میگفت : یک حاجی در تبریز می بایستی سه هزار تومان بیشتر مالیات بر درآمد پردازد. نمیداد و ایستادگی مینمود. من گفتم فشار آورند. شبی دیدم آمد بخانهی ما و پولها را درآورد و گزاشت جلو من و گفت : « این پولها را خودتان بردارید و هرچه می خواهید بکنید. من بدولت نمی دهم. مذهب من از آن نهی کرده».
اینها حاضرند بکارمندان رشوه دهند و حاضر نیستند بدولت مالیات دهند. بارها دیده شده کارمندان را با دادن پول یا تحریکِ احساساتِ کیشی [ احساسات دینی ] از راه می برند و خود را از پرداخت مالیات آسوده می سازند.
آقای نادری که از باهمادِ[=جمعیت ، حزب] ماست می گفت : در گمرک پرونده ای دست من بود. یکی از بازرگانان کالایی داشت که گمرکِ [ حقوق وعوارض گمرکی ] آن را نمی پرداخت و بهانه می آورد. ما مطالبه می کردیم. روزی آن بازرگان آمد و با من چنین بسخن پرداخت : « شما که می دانید این پولها که دولت می گیرد حرامست ، دهنده اش گناهکارست. گیرنده اش گناهکارست. مگر شما بدین عقیده ندارید؟..»میگفت : دیدم می خواهد با این حرفها مرا بفریبد و خود را از پرداخت وجه گمرک آسوده گرداند. گفتم : « آقا ببخشید ، من از چنین دینی بیزارم».
آقای بلوری که یکی از پیشگامانِ مشروطهخواهان بوده و خود مردِ بنامیست ، می گفت : « چند سال پیش که در نیشابور فرماندار بودم رئیس فرهنگ خراسان آمد برود بمشهد و میهمان من بود. چون ناهار را خوردیم پرسید این خانه دولتیست یا خودتان اجاره کرده اید؟. گفتم : خودم اجاره کرده ام. برای چه می پرسید؟.. گفت : می خواستم بدانم اگر دولتی نیست نمازم را در اینجا بخوانم. دانسته شد آقای رئیس فرهنگ ، خانه های دولتی را غصبی می داند که نماز در آن نمی توان خواند.»
آقای جلال امامجمعه از یارانِ ماست. پارسال تابستان با همسر خود بتهران آمدند. از یکی از کارمندان دارایی چند اتاق گرفته نشیمن داشتند. می گفت : روزی با صاحبخانه گفتگو می کردیم دیدم در کیشی شیعی بسیار پافشار است. بمن نکوهش می کرد که گاهی ویُلن می نوازم. می گفت : حرامست. من پرسیدم شما با این کیش خودتان چگونه کارمند دولت شده اید؟.. چگونه حقوق می گیرید؟. می گفت : « من تازه از زیارت بازگشته ام. درآن باره از علمای نجف اجازه گرفتم که باندازهی حقوق ماهانهی خودم تقاص کنم. با این ترتیب رفع حرمت خواهد شد».
شگفت تر از همه داستانیست که یکی از آشنایان بازگفته : چند سال پیش سید روضه خوانی از تبریز بتهران آمد و با آنکه پسرش در اینجا خانه و زندگی دارد بنزد او نرفت. هر چند روز در خانهی کسی می گذرانید و روزها در بازار بحجره های بازرگانی می رفت و اظهار تهیدستی نموده پولها می گرفت.
آن آشنای ما می گوید : من ایراد گرفته گفتم : این رسواییست چرا بخانهی پسرت نمی روی که با آبرو زندگی کنی؟ پاسخی که بمن داد این بود :
«پسرم کارمند دولتست و زندگانیش حرامست. من نمی خواهم نان او را بخورم».
اینهاست چند داستانی که بعنوان نمونه یاد کردم. ببینید کار بکجا کشیده. بیکاری و گدایی جایز است ولی کارمند دولت بودن حرام می باشد.
می دانم خواهند پرسید : این باورها را چرا دارند؟. اینها از کجا سرچشمه گرفته؟. می گویم : در این باره داستان دراز است. اگر می خواهید نیک بدانید کتاب «داوری» را بخوانید. کوتاه شده اش اینست که ملایان می گویند : پس از مرگِ پیغمبر اسلام ، خلافت یا حکومت حق دوازده امام بوده. ابوبکر و عمر و عثمان و دیگران که خلافت کرده اند غاصب بوده اند. چون امام دوازدهم ناپدید شده ، در نبودنش ما جانشینان اوییم و حکومت حق ماست. ما باید بمردمان فرمان رانیم ، و دستور دهیم. مردم باید خمس و زکات را که مالیات اسلامی بوده بما پردازند. این دولت که برپا شده غاصب است ، مالیات که می گیرد حرامست ، جنگها که می کند چون با اجازهی علما نیست جایز نیست ، سربازان که در آن جنگها می میرند مرتد از جهان رفته اند ...
اینست سرچشمهی آن باورها.
شنیدنیست که اگر دزدی شب بخانهی ملایی رود و کالا و کاچالی[4] بدزدد بامدادان ، ملا بکلانتری خواهد رفت و پرخاشها خواهد کرد. در همان حال بعقیدهی او کلانتر و پاسبانان همه « عونهی جور» اند [ یعنی : کمک به ظالم می کنند ] و نزد خدا گناهکار می باشند.
(دنبالهی این گفتار در شمارهی آینده خواهد آمد.)
(1) : سَهِشها یا احساسات و تأثیر آنها در رفتار و کردار آدمی از این گفتگو بیرونست.
[2] : سید ابوالحسن اصفهانی مجتهد معروف پیش از آیت الله بروجردی
[3] : کمابیش برابر است با بهای سه خانه (نه آپارتمان) میانبها در آن زمان.
[4] : کاچال = اسباب خانه
ویدیویی در تایید تاثیر مذهب شیعه بر نافرمانی مردم از دولت و حاکمیت :
در مورد مالیات و حسابسازی از حسابدار رسمی و کارشناس امروزی :
غلامحسین دوانی: اجازه دهید کمی این
بحث را تفکیک کنیم. ما یک قانون مالیاتهای مستقیم داریم که مربوط به
عملکرد است و یک قانون مالیات ارزش افزوده که اساسا شامل تولیدکنندهها و
ارائهدهندگان خدمات نمیشود. آنها فقط محلل هستند، یعنی پول را میگیرند و
به دولت میدهند. قرار نیست هیچ تولیدکننده یا ارائهدهنده خدماتی خودش
این مالیات را بپردازد، بلکه قرار است اخذ کرده و به دولت بدهد. البته بعضی
از شرکتها نیز از این پول منفعت میبرند؛ به طور مثال شرکتی مانند
ایرانخودرو که میلیونها ماشین میفروشد و ارزشافزوده آنها را میگیرد،
سه ماه این پول در دست آنها میماند که برای آنها مانند یک وام بدون بهره
است.
به هر حال، در سال 1384 و 1385 سازمان مالیاتی ایران به این نتیجه
رسیده بود که نظام مالیاتی دچار مشکل است، بنابراین موسسه مشاوره دیلویت
کانادا به ایران آمد و با چیزی حدود 5 میلیون دلار پذیرفت که طراحی فاز اول
اصلاح نظام مالیاتی ما را انجام دهد، اما متاسفانه این جریان با یک سری
معضلات سیاسی مصادف شد و دیلویت ایران را ترک کرد، اما روزی که ایران را
ترک میکرد، علاوه بر این که کار خود را تحویل داده بود، چند توصیه هم به
ما کرد. یک: دقیقا براساس برنامه عمل کنید، دو: این نظام جدید مالیاتی با
این آدمهای سنتی مالیاتی، قابل انجام نیست، بنابراین از آدمهای جدید
استفاده کنید. به همین دلیل حتی برای استقرار تیم اجرایی طرح جامع مالیاتی،
یک ساختمان مجزا در نظر گرفته شد. آدمهای آن را هم جدا کردند. اشخاصی با
حداقل مدرک لیسانس که انگلیسی میدانستند و مسلط به کامپیوتر بودند؛ زیرا
این نظام جدید بر بستر اینترنت و الکترونیک استوار بود... به هر حال بعدها،
آقایان دارایی فراموش کردند که توصیه اصلی چه بود. در همین احوال، وقتی
کارشناسان صندوق بینالمللی پول در سال 1371به ایران آمدند، در رابطه با
نظام مالیاتی ایران، پیشنهاد مالیات ارزش افزوده را دادند.
یادتان باشد که کلیات مالیات ارزش افزوده در سال 1366، در دوران جنگ
و در دوران نخستوزیری آقای موسوی مطرح و در مجلس تصویب شد، اما همان زمان
که کلیات آن تصویب شد، گفتند به دلیل معضلات جنگ بهتر است که فعلا آن را
اجرایی نکنیم، بنابراین این گونه نبود که یک پدیده نویی بخواهد به یک باره
اجرا شود. بعدها و به خصوص در دوران آقای احمدینژاد دوباره این موضوع مطرح
شد که یک نوع مالیات دیگری هست به اسم ارزشافزوده که مطالعه هم شده و در
همه جای دنیا جواب داده است. در دوره ایشان طرح تحول در باره مالیات مستقیم
را به مجلس بردند، اما مقارن شد با تغییر دولت و باز هم تغییراتی در آن
داده شد. یادمان هم نرود که هیچ جای دنیا مردم داوطلبانه دست در جیب خود
نمیکنند که پولشان را به کسی بدهند. حتی در بهترین کشورهای دنیا یعنی
اروپای شمالی که بیشترین خدمات اجتماعی به شهروندان تعلق میگیرد هم تقریبا
مالیات با اکراه پرداخت میشود.
در کشور ما هم مالیاتستانی یک مشکل قدیمی است و طبیعی هم هست، ما
صد سال به مردم گفته بودیم مالیات حرام است. دولتها، دولتهای ظلمه هستند و
بنابراین مالیات ندهید. اقشار مذهبی جامعه هم پذیرفته بودند که اصلا نباید
مالیات داد. حال میخواستیم ظرف دو شب به آنها بگوییم مالیات حلال است و
باید پرداخت شود. معلوم است که دشوار خواهد بود؛ کما این که بعد از سال 58،
اگر فتوای امام صادر نمیشد، امکان اخذ مالیات وجود نداشت.
گفتگو در گروه کیس های جالب حسابداری و حسابرسی و تجارب خاص :
- موافق هستید ؟ :
دوباره بایستی حسابداری را به حسابداری یکطرفه ( یک ستونه ) برگردانیم ! ؟ .
- چرا؟
حسابداری
بدون تراز و موازنه چگونه می تواند قابل کنترل و اطمینان باشد؟ در
حسابداری دوبل حتی می توان یک ریال یا یک سنت اشتباه را پیگیری کرد و یافت.
اما در سیاق نویسی یک طرفه؟!..
نکند طنز گفته اید؟!.. و ما هم اولین کسی بودیم که سر کار رفتیم؟!. وقتی اسم سیاق
را به میان آوردم، به این فکر افتادم که شاید منظورتان این باشد که حال که
حاکمیت جامعه تلاش می کند جامعه را تا ۱۴۰۰ سال به عقب برگرداند باید
حسابداران هم به حسابداری یک طرفه «رجعت» کنند!
خیر استاد عزیز
اتفاقا
پیشرفت و تکنولوژی ، سال هاست که ما را به این جا رسانده که ابداع
حسابداری دوبل بخاطر محدودیت های فیزیکی سیستم کار دستی بوده است و امروزه
دیگر نیازی نیست آن روال ادامه یابد
در واقع نیاز است که ادامه نیابد .
ضمن این که حسابداری دوبل بی مسما است
یعنی حسابداری دفتر روزنامه دو ستونی ( بدهکار و بستانکار ) را نمی توان اساسا دوبل نامید!
جالب است!
من
چندسالی هست که از حسابداری به دور بوده ام و از چنین تحولاتی در عرصه
حسابداری بی اطلاعم. اگر لطف کنید و قدری بیشتر موضوع را باز کنید بسیار
سپاسگزار خواهم شد.
چون
همانگونه که اشاره کردم با بازگشت به حسابداری یک طرفه درک مسئله کنترل
های مالی جایگزین برای کنترل های مبتنی بر موازنه حساب ها برایم قدری ثقیل
است.
March 10 at 12:50am · Edited · Unlike · 1
"لزوم حفظ موازنه"
که اشاره فرمودید خود یکی از محدودیت های فیزیکی در گذشته بوده که برای
رسیدن به آن ناگزیر چنین قراردادی ( وجود دو ستون برای مبالغ بدهکار و
بستانکار ) را اقتضا نموده است .
مهم موازنه اطلاعات ثبت شده است حال دو طرفه یا دومبلغه بنامیم چه تفاوتی در موازنه و قابل کنترل بودن حساب ها دارد؟
ثبت در اوراق مجزا ، ما را ناگزیر از حفظ موازنه ساخته است
صفحات مجزای دفتر
و صفحات جدا از هم کارت حساب
در عمل در طراحی های بانک های اطلاعاتی در رایانه دیرزمانی است که قاعده دوبل رعایت نمی گردد . زیرا در آن فضا و ساختار ، اساسا موضوعیت ندارد
امروزه ، حتی ، کمتر ، کسی موازنه یا عدم موازنه را چک می کند .
با وجود رایانه فراموش شده است .
آن همه استرس و دقت و وسواس برای این که موازنه به هم نخورد ، دود شد رفت توی هوا ! .
مبلغ یکی است : واحد ارزش یکسان است
وزن یکی است
شماره
چک ، تاریخ ، سررسید ، قیمت برای طرفین ، نرخ مورد توافق ، ( همه پارامتر
ها بر حسب اینکه تا توافق نباشد رخداد مالی رخ نمی دهد ) ، یکی است ....See More
اگر
اشتباهی در ثبت یک حساب رخ داد، از کجا متوجه می شویم تا برای اصلاحش به
شماره چک و قرارداد و نرخ مورد توافق و سایر پارامتر های ثابت و یکسان
مراجعه کنیم؟
آلارم
و سیستم هشدار دهنده در حسابداری یک طرفه نوین چه هست؟ تنها مغایرت گیری
با مشتری و طرف حساب؟ اگر طرف حساب خود مسئول مالی و شرکای داخل و خارج
شرکتش باشند، آیا آن پارامترها پاسخگوی کنترل های لازم برای حصول اطمینان
خواهند بود؟
March 13 at 12:41pm · Edited · Unlike · 1
از طریق «گردش وجوه نقد» هم می توان به اطمینان در درستی ثبت عملیات مالی رسید. اما آن هم نیاز به «موازنه» دارد.
March 13 at 12:40pm · Edited · Unlike · 1
مگر این اقلام از هم جدا هستند که بین شان بایستی امکان موازنه و مقابله ، تیک کردن ، چک کردن ، مطابقت دادن ، مغایرت گیری کردن وجود داشته باشد ؟
از نظر من موازنه، ابزار و ترازوی کنترل و یافتن اشتباه و اصلاح آن است.
من برای این پرسش (که در کامنتی بالاتر هم گفتم) به دنبال پاسخ هستم :...See More
March 13 at 1:46pm · Edited · Unlike · 1
حسابداری دو طرفه
در مواردی که آن ها را دو پاره کرده است جوابگوی یافتن مغایرات می باشد
هر اشتباهی در نفس و در کمیت و کیفیت خود عمل را جوابگو نیست . ...See More
اگر بر این مبنا بخواهیم توازن را لازم بدانیم :
چنانچه برای هر رخداد مالی سه طرف قائل باشیم ، آن گاه بایستی توازن سه تایی ( لابد " سه وازنه" ! ) برقرار کنیم .
به تعداد هر یک از پاره هایی که از رخداد مالی جدا می کنیم بایستی سیستم کنترلی متناسب را نیز در نظر بگیریم .
فرض محال که نمی تواند مبنای بحث باشد!..
بدهکار و بستانکار وقتی دو طرف موازنه باشند دیگر طرف سوم چه معنایی می تواند داشته باشد؟
همه
حساب ها در یک عملیات مالی یا بدهکار می شوند و یا بستانکار... چطور می
شود طرف سومی برای حساب قایل شد تا بخواهیم به دنبال یافتن پاسخی برای
برقراری توازن سه گانه باشیم؟...See More
March 13 at 2:01pm · Edited · Unlike · 1
طرف بدهکار و طرف بستانکار : واقعیتی در جهان خارج است
اما مبلغ بدهکار و مبلغ بستانکار : یک فرض موهوم و قراردادی است
یک مبلغ بیشتر وجود ندارد .
اگر بنا باشد مبلغ بدهکار و بستانکار داشته باشیم :
چرا تعداد بدهکار ، تعداد بستانکار نداشته باشیم ؟
اتفاقا : امروزه در بیشتر رخداد های مالی طرف سوم اضافه شده است
یعنی ذینفع و یا شخص ثالث در بیشتر معاملات ، بخصوص آن هایی که در فضای عمومی جامعه رخ می دهد ، سه طرفه می باشد .
البته چنین پیشنهادی ندارم که بیاییم حسابداری را سه طرفه کنیم ! .
لطفا در باره «کنترل دقیق و غیر مشروط ثبت های عملیات مالی به صورت یک طرفه» روشنگری بفرمایید.
حساب ها هر چند طرف هم که باشند بالاخره در یک عملیات مالی افزایش و یا کاهش می یابند و به عبارتی بدهکار یا بستانکار می شوند.
March 13 at 2:08pm · Edited · Unlike · 1
سیستم حسابداری دو ستونه ( اصطلاحا دو طرفه ) فقط مغایرت در انتقال اعداد را برای ما کشف می کند ،
جابجا شدن یا از قلم افتادن انتقال ها و کم یا زیاد جمع زدن ارقام دو تکه شده را کشف می کند .
اگر اعداد منتقل نشوند ، چنین مغایرتی بوجود نمی آید که نیاز به کشف داشته باشد . ...See More
این که این سیستم جدید چگونه کنترل می شود
خوب
بایستی از برنامه نویسان پرسید که چکاری انجام می دهند که هیچ گاه نیازی
به موازنه حساب ها ندارند و حساب هیچ کس با کس دیگر اشتباه نمی شود .
قرار نیست همه کارها را بنده حقیر انجام دهم ! .
استاد عزیز!
اشتباه در حسابداری تنها در انتقال ها رخ نمی دهد، و در درجه نخست در «ثبت» عملیات می تواند رخ بدهد.
March 13 at 2:13pm · Edited · Unlike · 1
اما
به عنوان یک حسابدار و یا یک حسابرس آیا نباید ما بدانیم که به چه چیزی
اطمینان کرده و از گزارش هایی که بر مبنایش ارائه می دهیم دفاع کنیم؟
آیا در مجامع سهامداران هم باید حتما یک برنامه نویس هم در کنارمان حضور داشته باشد؟
ببینید برای شناخت دقیق موضوع بایستی محیط را ابتدا جدا ، و تعریف کنیم
رخداد مالی ما در سیستم دفترداری در دفتر روزنامه به تمامی و کامل ثبت می شود
البته در دو ستون ( بدهکار و بستانکار ) که می تواند یک ستون باشد ....See More
بنابراین :
ماهیت بدهکار بستانکار به جای خود می ماند
اما مبلغ بدهکار بستانکار حذف می شود و جای خود را به مبلغ واحد می دهد ...See More
امروزه عملا پولی جابجا نمی شود
برچسب مالکیت آن تغییر پیدا می کند
به عبارت دقیق تر : ...See More
اگر
بخواهیم به بحث درباره بدهکار و بستانکار و ثبت یک طرفه و یا دو طرفه و تی
اکانت و... ادامه ندهیم، باقی میماند پرتقال فروشی که باید در مجمع
سهامداران پیوست صورت های مالی و گزارش حسابرسی بشود!.. یعنی یک برنامه
نویس کامپیوتری!!..
به ویژه اگر در مجمع، یک سهامدار مالی چی و البته کم اطلاع همچون من حضور داشته باشد!
March 13 at 2:51pm · Edited · Unlike · 1
به هر حال بحث بسیار جالب و تامل برانگیزی است، سپاسگزارم از وقتی که گذاشتید و توضیحات صبورانه تان.
من احساس می کنم که باید بیشتر در این مورد فکر و مطالعه کنم، البته اگر روزگار اجازه بدهد!..
بله استاد :
نگرانی شما بجاست
اما بحث در مورد تغییر شیوه گزارشگری نیست ...See More
سپاسگزارم
استاد ، در واقع ، شما یاری رساندید تا یک فکر خام و نه چندان شفاف تبدیل
به یک راهکار کاربردی ( البته در مراحل طرح اولیه ) گردد .
حال فقط برای ترجمه این گفتگو نیازمند یاری هستم ! .
احمد عزیز!
لطفا این عنوان سنگین استاد را در مورد من به کار نبرید!..
من
یک دبیر اخراجی علوم انسانی هستم و از بد حادثه به عرصه کارهای مالی و
اداری رانده شده ام و معلومات اندکم در امور مالی بیشتر تجربی است و با طی
دوره هایی در کلاس های سازمان مدیریت صنع...See More
March 13 at 3:24pm · Edited · Unlike · 1
در این تصویر یکی از فرم های قابل طراحی بر اساس فرمول پیشنهادی فوق ، به همراه دو سند حسابداری آزمایشی در چنین قالبی ، را مشاهده می فرمایید :